مناجات با خدا
مناجات با خدا بابت عمری که گذشت !!
خدایا! به عزت و جلالت سوگند
با نافرمانى خود قصد مخالفت تو را نداشتم
و تمردم از این جهت نیست که در حقانیت تو شک و تردید دارم و یا از عذابت بى خبرم و یا به شکنجه تو اعتراض دارم
بلکه از این روست که مرا هواى نفس فریفته و پرده پوشى تو بر این امر کمک کرد،
بارالهى ! اکنون چه کسى مرا از عذاب تو مى رهاند و چنگ به دامان که بزنم اگر دست مرا قطع بکنى ...
واى بر من ! هرچه عمرم طولانى شود، گناهانم بیشتر مى گردد و توبه نمى کنم .
آیا وقت آن نرسیده است که حیا کنم ؟
اى منتهاى آمال و آرزوها!
آیا با این همه امید و محبتى که به تو دارم مرا در آتش مى سوزانى ؟
چقدر کارهاى زشت و شرم آورى نموده ام !
میان مردم جنایتکارتر از من کسى نیست !
خدایا! تو از هر عیب و نقص منزهى ، مردم چنان تو را معصیت مى کنند مثل اینکه تو آنان را نمى بینى ،
و چنان حلم مى ورزى که گویا تو را نافرمانى نکرده اند
و طورى به خلق محبت مى کنى ، مثل اینکه به آنان نیازمندى ،
با اینکه خدایا تو از همه آنها بى نیازى.
به پیشگاه با عظمت تو رو آوردم تا بر من رحم نمایى و مرا مورد عفو و گذشت خود قرار دهى و روز قیامت در صحراى محشر چهره مولایم محمد صلى الله علیه وآله و علی علیه السلام را به من بنمایانى .
(مناجات امام سجاد علیه السلام در مقابل کعبه)